دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 520669
تعداد نوشته ها : 76
تعداد نظرات : 3
Rss
طراح قالب
GraphistThem228


 

با گریه ایستاد، دوباره نگاش کرد

تسبیح را بدست گرفت و دعاش کرد

 

معلوم می شود که نمک گیر زینب است

 وقتى بجاى شیر نمک را غذاش کرد

 

افتاد یاد کوچه و پاى برهنه اش

وقتى مقابلش پدرش گیوه پاش کرد

 

از بس به وصل فاطمه اش اشتیاق داشت

در خواب بود قاتلش اما صداش کرد

 

بین دو سجده بود که فرق سر على

مانند ذوالفقار دودم شد...دوتاش کرد

 

شمشیر تا میان دو ابروى صورتش

طورى نشسته بود نمی شد جداش کرد

 

می خواست دست و پا زدنش بیشتر شود

شمشیر را میان سرش جابجاش کرد

 

اى روزگار! آخر على را زمین زدند

باید ازین به بعد جگر را فداش کرد

 

وقت وصال بود، دوباره خضاب کرد

وقت خضاب خون سرش را حناش کرد

 

بین حصیر پاره پدر را حسین برد

تا اینکه از قضا پسرش بوریاش کرد

علی اکبر لطیفیان

دسته ها :
چهارشنبه 1394/4/17 14:5
X